برخورد با دیدگاه سنتی نسبت به آسمان و زمین

در دورانی که هنوز علوم جدید پیشرفت نکرده بود و دیدگاه بشر به آسمان و زمین بر مبنای قضاوت ساده و سطحی نسبت به آنچه در ظاهر می دیدند بود ( نه آنچه واقعا وجود داشت) بسیاری از مردم(حتی نخبگان و دانشمندان آن دوره) بسیار سطحی و بدوی به این پدیده ها نگاه می کردند . و برای توجیه این پدیده ها دست به دامان خرافات و توجیه های کودکانه و گاه خنده دار می شدند:

شکل شماره  ۱- مسافری را نشان می دهد که به انتهای افق رسیده و از دریچه ای که در آسمان وجود داشته مشغول تماشای جهان بیرون است.

از دیدن آسمان به صورت یک جسم واقعی که ستارگان به سقف آن چسبده اند تا قرار گرفتن زمین مسطح بر شاخ گاو و روی ماهی و…. از گردش کره ای به نام آسمان که همه اجرام سماوی به آن چسبیده بودند به دور زمین مسطح  تا افلاک تدویر تا ….رسیدن به افق و دست پیدا کردن به ماه و خورشید و ستارگان درجائی که فکر می کردند آسمان واقعا به زمین چسبیده است (شکل شماره ۱) تا نقش ستارگان و اجرام آسمانی در پیش بینی آینده و اعمال ما انسان ها ( طالع بینی و احکام تنجیم) تا ترس و وحشت از پدیده های نجومی( همچون کسوف و خسوف) تاپرستیدن ماه و خورشید وسیارات وستارگان و….
حتی امروز که همه چیز کاملا معلوم و مشخص شده  باز هم عده ای هستند که با آن که نظرات جدید را قبول دارند ولی باز هم پذیرفتن آن برایشان مشکل است . هنوز نمی توانند کروی بودن زمین را تجسم کنند هنوز فکر می کنند چگونه ستارگان و …که در آسمان معلق هستند به زمین سقوط نمی کنند آنها از خود می پرسند اگر زمین کروی باشد در آنسوی کره زمین( طرف مخالف ما یعنی اگر خطی از زمین به مرکز زمین بکشیم از آنطرف زمین در بیاید) افرادی که زندگی می کنند چرا نمی افتند و اگر زمین کوی است چرا آبها ازبالای زمین به پائین نمی ریزندو… تا چه برسد به کسانی هنوز  نمی خواهند واقعیت ها را قبول کنند ( زمین تخت ها ) . این کج فهمی ها از کجا بوجود آمده و چگونه باید با آن مقابله کرد و چگونه درک نجومی و فرا زمینی نسبت به این پدیده ها داشت برای درک بهتر این مسئله و مقابله با این کج فهمی ها به این نکات توجه کنید :

۱- در فضا چیزی به نام بالا و پائین وجود ندارد(همچنین شمال و جنوب و شرق و غرب) :
وقتی ما بر روی زمین قرار می گیریم بخاطر دیدن صفحه ای که سطح زمین می باشد و مسطح به نظر می رسد و نیمکره ای آبی که در سمت مخالف سطح زمین می باشد(آسمان) و دیدن محل تقاطع نیمکره آبی با صفحه مسطح (دایره افق ) و مهمتر از همه نیروی جاذبه ای که عمود بر صفحه مسطح (در امتداد شعاع زمین) ما را وادار می کند درحالت عادی پاها را روی صفحه مسطح و سر را در جهت کره آبی رنگ بگیریم سمت صفحه مسطح را پائین و سمت کره آبی را بالا نامگذاری می کنیم . (همانطور که از کودکی یاد گرفته ایم)

۳- زمین اگر چه در مقیاس نجومی و در مقایسه با غول های گازی و خورشید و ستارگان بسیار کوچک است ولی در مقایسه با جثه ما بسیار بسیار عظیم است از این رو وقتی روی زمین(و حتی ده ها کیلومتر بالای سطح زمین) قرار می گیریم نمی توانیم کروی بودن زمین را تشخیص بدهیم و زمینی کاملا مسطح می بینیم که از هر طرف گسترده شده و با دایره افق به آسمان برخورد می کند .

۴- چیزی به نام آسمان وجود ندارد آنچه دیده می شود یک خطای دید ناشی از کروی بودن زمین می باشد در فضا هرگز آسمان را اینگونه نمی بینیم(حتی آبی هم نیست) چیزی که واقعیت دارد فضای لایتناهی است که از روی زمین به این شکل دیده می شود .

۵- آنچه به صورت صفحه افق دیده می شود در واقع یک خطای دید ناشی از کروی بودن زمین است و آن این که انحنای زمین نمی گذارد ما تمام سطح زمین را ببینیم(بدون درنظرگرفتن پستی بلندی ها و کوه ها و…. در اینجا فکر می کنیم وسط دریا و یا دشت کاملا صاف و مسطح ایستادیم ) برای این که این نکته را بهتر متوجه شوید فرض کنید ناظری در روی زمین ایستاده و به جلو نگاه می کند و بخاطر کروی بودن زمین نمی تواند همه جای زمین را ببیند(درست همانطور که در پشت تپه ای کروی ایستاده و نمی تواند همه جای تپه را ببیند) در واقع او (بسته به ارتفاع چشمانش از سطح دشت و یا دریا) می تواند مسافت بسیارمحدودی را ببیند.
فاصله ای که ناظر وقتی کنار دریا یا دشت ایستاده می تواند ببیند از فرمول زیر بدست می آید که در آن h ارتفاع چشم ناظر از سطح دریا و یا دشت می باشد . اگر ناظر روی درخت یا تپه و…. هر بلندی باشد طبیعتا ارتفاع تپه یا هر بلندی دیگر به ارتفاع دشت افزوده می شود همچنین وقتی این ارتفاعات در فاصه دور باشد باز هم با ارتفاعی که ناظر روی ان ایستاده جمع بسته میشود .

چون در همه جهات یک اندازه دید دارد گمان می کند در دور دست ها آسمان به زمین مسطح چسبیده و نمی تواند جلوتر راببیند.به این دلیل او این دایره را افق و آسمان را یک نیمکره آبی می بیند که وسط دایره افق قرار گرفته اگرسعی کندباحرکت به سمت افق به محل تلاقی آسمان و زمین برسد هرگز موفق نمی شود هر اندازه جلوتر رود افق او هم جلوتر می رود .
در سمت راست موانع (در اینجا مثلا درخت ) نمی گذارد افق واقعی دیده شود ( شکل شماره ۲)

شکل شماره ۲

بزرگی “ آدمک”  در شکل  نسبت به ابعاد زمین بسیار بسیار اغراق آمیز است در واقع اگر قرار بود به اندازه واقعی نماش داده می شد درشکل دیده نمی شد.(درحقیقت فرمول تقریبی است و بجای ۱۳باید ۶/۱۲ قرار گیرد – چگونه فرمول بدست آمده؟)

۶- یکی دیگر از مواردی که باعث این کج فهمی ها شده عدم درک ماهیت جاذبه است . در روی زمین بخاطر جاذبه( یا همان کشش زمین ) نه تنها خود ما و همه اشیا در روی زمین دارای وزن هستند بلکه هر جسمی را  به بالا پرتاب کنیم به طرف زمین (سطح مسطحی که فکر می کردند تا ابد ادامه دارد ) بر می گردد . این تجربه که ازکودکی همه با آن آشنا شده ایم باعث این توهم شده بود که این نیروی جاذبه و کشش( قدما حتی درک درستی از نیرو هم نداشتند) تا آخر آسمان  ادامه دارد( آنها درک درستی هم از فواصل نداشتند) و برای توجیه این که چرا ستارگان نمیافتند و ماه و خورشید چگونه در آسمان معلقند و سقوط نمی کنند تصور می کردند ستارگان و سیارات به گنبد آسمان چسبیده اند و برای این سقوط نمی کنند . حتی برای این که توجیه کنند چرا آسمان سقوط نمی کند هم به انواع خرافه ها متوسل می شدند .

۷-  قدما فکر می کردند آسمان جسم واقعی است بر بالای زمین و حتی نسبت به فاصله همین آسمان از زمین و به طبع ستارگان و ماه و خورشید هم درک درستی نداشتند فکر نمی کردند فضا اینقدر بزرگ باشد و آسمان اینقدر دور( تنها تصور می کردند آسمان حداقل براحتی دست یافتنی نیست)

۸- یکی از نکات مهم  این است که هرچه جسمی دورتر باشد کوچکتر و هرچه جسمی نزدیک تر باشد بزرگتر دیده می شود  به طبع هرچه فاصله جسمی از ما بیشتر باشد به نظر می رسد کندتر حرکت می کند و هرچه نزدیکتر باشد تندتر.
عدم درک واقعی از این پدیده باعث شده بود قدما تصور کنند ماه و خورشید و ستارگان به همین اندازه ای که دیده می شود هستند وهرگز گمان نمی کردند همین ستارگانی که در آسمان می بینیم میلون ها و حتی میلیارها بار از کل زمین خودمان ( که آن را حتی نامتناهی و تخت می دانستند) بزرگتر است و تنها فاصله بسیار عظیمی که بین ما است باعث شده اینچنین کوچک دیده شوند .

از این رو ستارگان را به صورت چراغ هائی روشن چسبیده به آسمان ببینند .

 

۹-  نسبی بودن حرکت :  امروز کاملا شناخته شده است یعنی شما می توانید در حالی که خودتان در حرکت هستید خود را ثابت و همه را متحرک فرض کنید( از نظر قوانین فیزیک هیچ تفاوتی در نتایج ندارد) بعضی وقت ها تشخیص این دو از هم واقعا مشکل و حتی غیر ممکن می شود .
زمین حول محور خود حرکت دورانی از شرق به غرب می کند از این رو ما تصور می کنیم همه ستارگان و اجرام آسمانی از افق شرقی بلند و در افق غربی به زمین ( دریا یا پشت کوه ) می روند این پدیده را هم به صورتی کودکانه توجیه کردند خب همه ستارگان که به گنبد آسمان چسبیده اند بنابراین دور زمین یک کره ای به نام کره آسمان وجود دارد که همه ستارگان به آن چسبیده اند و این کره به همراه تمامی ستارگان به دور زمین میچرخد . پس کره آسمان هم ستارگان را نگه می دارد هم انها را دور زمین میچرخاند .
۹-۱) این که کره ای به نام آسمان دور زمین میچرخد کم کم باعث این تفکر شد که اگر آسمان کره کامل باشدو دور زمین میچرخد پس زمبن هم می تواند کره کامل باشد این مسئله و دلائل دیگر ( که در اینجا راجع به آن بحث نمی کنیم ) کم کم منجر به این تفکر شد که کل زمین هم می تواند یک کره کامل باشد .
۹-۲) حتی امروزه هم که دانشمندان به کره آسمان اعتقادی ندارند برای برای ساده کردن بسیاری از محاسبات نجومی باز هم فرض می کنند کره ای به نام آسمان وجود دارد که حول منطقه ای در آسمان به نام “  قطب شمال سماوی- حول وحوش ستاره قطبی نه دقیقا منطبق با ستاره قطبی “ و در زیر افق “  قطب جنوب سماوی- حول و حوش صلیب جنوبی “  ( البته در نیمکره جنوبی قطب جنوب سماوی در آسمان و قطب شمال زیر افق است) به دور خودش می چرخد .

۱۰- اگر چنین بود و ستارگان به گنبد آسمان چسبیده بودند باید فاصله آنها از همدیگر ثابت می بود و نسبت به هم حرکتی نمی کردند . در مورد ستارگان معمولی وضع چنین است ولی در مورد سیارات و ماه و خورشید به وضوح می دیدند که بین ستاره ها جابجا می شوند بنابر این سیاره ها را دارای قدرت های جادوئی که به سقف آسمان نچسبیده اند و  جداگانه در آسمان حرکت می کنند می دیدند و از این رو بعضی اقوام به پرستش سیارات و ماه و خورشید روی آوردند و انواع خرافات در این باره رواج پیدا کرد .

۱۱- همانطور که گفته شد هنوز هم بعضی ها شک دارند و یا هنوز نمی توانند به درستی تجسم کنند برای درک بهتری از واقعیت ترتیب یک سفر را از فضا به زمین می دهیم .
فرض کنیم که در فضای میان ستاره ای قرار داریم نه بالا داریم نه پائین نه وزن و نه جاذبه و… ناگهان یک کره بسیار کوچک آبی رنگ را می بینیم و بسمت آن حرکت می کنیم هرچه نزدیک تر می شویم بزرگتر می شود همان طور که به سمت کره آبی رنگ حرکت می کنیم کره هم ما را بسوی خود می کشد ابتدا یک توپ کوچک آبی , بعد توپ بزرگتر , باز هم بزرگتر , باز هم بزرگتر  و… در اینجا دیگر قسمت های زیادی از جلو ما را پوشانده و کم کم جاذبه اش را حس می کنیم طوری که پاهایمان به سمت کره آبی و سر به طرف مخالف قرار می گیرد . ما هر لحظه نزدیک تر می شویم و فضای سمت پاها(که از این به بعد پائین نامگذاری می کنیم) بزرگتر می شود و نیروی جادبه هم بزرگتر(طوری که کاملا احساس می کنیم) فضای سمت سر ( که از این به بعد بالا نامگذاری می کنیم ) به رنگ آبی در می آید (بعداز عبور ازجو) و کم کم پائین پاهایمان همه جا را می پوشاند به گونه ای که کاملا مسطح و صاف به نظر می رسد بعد روی زمین فرود می آئیم و همان را می بینیم و درک می کنیم که الان داریم می بینیم و درک می کنیم. حال مهم نیست کدام سمت زمین فرود آمده باشیم . همه جا مانند هم است و ما هر کجا باشیم به سمت زمین زیر پای که نگاه کنیم آنجا را  پائین و به سمت گنبد آبی را بالا می نامیم . از دید کسانی که در سمت مخالف ما هم فرود آمدند همین مسئله وجود دارد اگر چه از دید یک ناظر خارج از زمین ما دو نفر نسبت به هم وارونه هستیم . این سفر را هم می توان به صورت معکوس نشان داد یعنی سفر از زمین به فضا

۱۲- هنوز کسانی هستند که معنی بالا و پائین و جاذبه را نفهمیده اند و می پرسند اگر زمین کروی است چرا کسانی که انسوی ما هستند نمی افتند و یا چرا آب دریاها به پائین سرازیر نمی شود از دید آنها بالا قطب شمال و پائین قطب جنوب است در حالی که بالا و پائین را جاذبه تعیین می کند و جهت جاذبه به سمت مرکز زمین است و قطب شمال و جنوب و استوا و… فرقی با هم ندارند .  این کج فهمی از عدم درک جاذبه ناشی شده است . در اجسام کروی همچون زمین جهت جاذبه به گونه ای است که به سمت مرکز کره می باشد یعنی می توانیم فرض کنیم این مرکز زمین است که همه چیز را به طرف خودش می کشد بنابراین اگر دو نقطه A و B داشته باشیم به گونه ای که فاصله نقطه A از مرکز کره زمین بیشتر از فاصله B از مرکز کره زمین باشد می توانیم با قاطعیت بگوئیم نقطه A در بالای نقطه B قرار دارد و اگر دو نقطه روی یک سطح صاف باشد یک سرازیری را تشکیل می دهند که A بالای آن است و B پائین آن و اگر در امتداد شعاع زمین باشند و بین آنها خالی باشد هر چه را  از A رها کنیم به سمت B حرکت می کند .
برای این که درک بهتری نسبت به بالا و پائین داشته باشیم به شکل زیر دقت کنید.(شکل شماره ۳)

شکل شماره ۳

در شکل شماه ۳ دو ناظر H و G دردو نقطه مقابل هم( H در نیمکره شمالی بین استوا و قطب و G در نیمکره جنوبی بین استوا و قطب از دیدناظری خارج از محدوده زمین دو ناظر نسبت به هم سرو ته هستند ولی از دید هر کدام از آنها اوضاع کاملا عادی و خودشان سرو ته نیستند . آنها بالای سرشان آسمان و پائین را زمین می بینند و ستاره ها را می بینند که طلوع و غروب می کنند و ناظر H همه را می بیند که گرد ستاره قطبی و ناظر G هم همه را می بیند که گرد صلیب جنوبی می چرخند . افق دید دو ناظر روی رمین ( با فرض این که هر دو در دست یا دریا باشند ) مانند هم است و همان خط قرمزی است که دیده می شود .
در حقیقت اندازه دو ناظر نسبت به زمین بسیار اغراق آمیز می باشد و ناظری به این بزرگی(به بلندی حدودا یک دهم شعاع زمین یعنی۶۴۰ کیلومتر) افق دیدش بسیار بسیار بزرگتر است(افق دید یک انسان معمولی در این شرایط حدود۶کیلوتر است )

تمام این پدیده ها در مورد هر سیاره یا قمری که کروی بوده و به اندازه کافی بزرگ باشد و حرکت دورانی داشته باشد هم صادق می باشد زیرا سیارک ها از حدی که کوچکتر شوند دیگر به صورت کره کامل نیستد . ( شکل شماره ۴ )

شکل شماره۴

برای مطالعه سایر مقاله های نجومی روی شکل زیر کلیک کنید

عکس های طبیعت, طبیعت خوانسار , شکوفه های بهاری  , گلستان کوه ,دانلود آلبوم های کامل بهترین و زیباترین عکس ها ,آلبوم هائی با صدها عکس کیفیت بالا ,  در هیچ کجای اینترنت این عکسها را پیدا نمیکنید , عکس هابدون استفاده از تکنیک های فتوشاپ تهیه شده , کاملا طبیعی 

برای دانلود مجموعه کامل آلبوم ها روی عکس زیر کلیک کنید

برای آموزش کامل و حرفه ای گوگل مپ روی شکل زیر کلیک کنید

همه چیز در مورد گوگل مپ

برای مطالعه مقاله های روانشناسی اینجا  را کلیک کنید .

۱) هر گونه اظهار نظر را در فرم اظهار نظر کاربران وارد کنید .
۲) نظرات بعد از تایید مدیریت نشان داده می شود .
۳) با انتقادات و پیشنهادات سازنده خود ما را هرچه بیشتر  همراهی کنید . مدیریت از انتقادات و پیشنهادات سازنده شما استقبال می کند .

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.