وسواسس , علت و راه های درمان آن

وسواس نوعی ناهنجاری روانی است که در آن یک ایده  و احساس اجباری به شخص دست می دهد که به یک عمل تکراری و غیر ضروری بپردازد در این حالت قدرت مقاومت از بیمار سلب می شود هر چند بیمار می داند نیروئی او را به اجبار وادار به کارهای غیر ضروری می کند ولی قدرت مقاومت ندارد در این صورت بیماری  آنچنان او را در بند خود می گیرد و تعادل روانی و رفتاری را ازبیمار صلب می کند که او را وادار می کند بر خلاف میل و خواسته اش به آن عمل تکراری دست زند هر چند به بیهودگی آن آگاه است .

انواع وسواس

وسواس انواع مختلف دارد که در اینجا به طور اختصار به نمونه هائی از آن اشاره می کنیم .

۱- وسواس فکری : این وسواس خود صورت های مختلف دارد
۱-۱) وسواس اندیشیدن در باره بدن : فکر و ذهن بیمار دائما معطوف به بدن خودش است دائما در فکر است که بیماری های گوناگون او را احاطه کرده اند مرتب چکاب می دهد پیش این دکتر و آن دکتر می رود و پول و انرژی خود را مرتب هدر می دهد .
۱-۲) اندیشه در رابطه با رفتار گذشته و حال : دائما خود را در گذشته محاکمه می کند که چرا فلان عمل را انجام داده و یافلان عمل را انجام نداده مرتب احساس گناه میکند و… همچنین در مورد زمان حال هم همینجور مرتب عملکرد خود را می سنجد و بشدت به خودش سخت می گیرد تا جائی که زندگی را به خود جهنم می کند .
۱-۳) وسواس اعتقادی : دائما در مورد اعتقادات خود کنکاش می کند و گاه و بیگاه مسائل متضادی در رابطه با اعتقاد و عدم اعتقاد به مسائلی مانند خدا و مذهب و… پیش می گیرد که فکر خود را مشغول و خود را آزار میدهد .
۱-۴) تعصب و اندیشه های افراطی  : گاهی در دفاع از یک اندیشه هر چند غلط چنان راه افراط را می پیماید که با ان که میداند این اندیشه غلط است باز به راه خود ادامه می دهد مثلا در مورد دفاع ازیک شخص , یک روش درمان ,یک سیاست و یا …. گوئی نیروئی نامرئی او را وادار می کند همیشه درستبا نادرست از آن اندیشه دفاع کند .

۲- وسواس عملی : گونه ای از وسواس که همه ما شاهدش هستیم وسواس عملی می باشد به صورت کلی هر عمل بیهوده و تکراری که هیچگونه سودی برای طرف نداشته باشد و خارج از کنترل او باشد وسواس نامیده می شود
نمونه های آن بسیار زیاد است .
۲-۱) وسواس شستشو : بیشترین چیزی که مردم عادی از وسواسی ها می بینند همین است مرتب دستها و لباس ها و ظروف را می شوید و این عمل را چندین بار تکرار می کند این بیماری بیشتر نزد خانم ها بخصوص خانم های مسن رایجتر است .
۲-۲) : وسواس رفتارهای انحرافی : گاهی اوقات این نوع وسواس ها در رفتار های نابهنجار و خلاف قانون نیز دیده می شود مانند کسی که عادت به جیب بری و دزدی پیدا کرده هر چند دیگر نیاز مادیندارد ولی دست ازاین عادت زشت بر نمی دارد ضرب المثل فلانی دستش کج است هم از همین جا گرفته شده است .
۲-۳) دقت بی مورد : گاهی شخص وسواسی در مسائلی دقت می کند که هیچ نیازی به آن نیست . این نوع وسواس که با کامل گرائی همراه است تمام انرژی فرد را می گیرد . مرتب مقابل آینه به خودش ور می رود از بستن دکمه ها و کت و شلوار و بند کفش و گرفته تا چیدن اثاثیه باید کاملا با دقت و نظم باشد و باز به این بسنده نمی کند و از نو به هم می ریزد تا نظم نوینی جایگزین کند و…
۳-۳) وسواس شمردن : در این نوع وسواس شخص مرتب فکر می کند در شمردن اشتباه کرده گاهی بارها و بارها پول را می شمرد و لی هنوز راضی نمی شود گاهیحتی برای پیمودن یک مسیر قدم هایش را می شمرد و… کارهائی انجام می دهد که بجز اتلاف وقت هیچ سودی به حال او ندارد .
۳-۴) وسواس در کارهای اعتقادی : گاهی شخص درمسائل مذهبی و اعتقادی بشدت سخت گیری می کند و همیشه به کار خود شک می کند . ازاین نظر که نکند اشتباه کرده چندین بار وضو می گیرد و همیشه فکر می کند رکعت های نماز  را اشتباه کرده و… دوباره میخواند و… در مورد این افراد مراجع تقلید اصطلاح کثیر الشک را به کار میبرند و فتوا می دهند این افراد نباید به شک خود در نمازاعتنا کنند .

۳- وسواس ترس : در این قبیل موارد فرد ازبسیاری ازمسائل واهمه داردهمانند ک ترس از میکرب و بیماری , مرگ , بی آبروئی , شکست در زندگی  , ورشکستگی و….مسائل بسیار دیگر 

۴- وسواس الزام : در این وسواس شخص نمی تواند خود را از انجام یک عمل و یا فکر کردن به موضوعی بیرون اورد و در صورتی رهائی از آن فکر و عمل دچار تنش خواهد شد .

وسواس شستشو ازرایج ترین وسواس ها ی عملی می باشد

وسواس در چه کسانی بروز می کند

وسواس در افراد مختلف و به طریق مختلف بروز می کند و به عوامل مختلفی مربوط میشود ولی در کل بیشتر در مورد این افراد بروز می کند .
۱- در شورع دوران بلوغ : در دوران بلوغ و همزمان با اوج طغیان شهوت وسواس همبروزمی کندکه اگر به موقع درمان نشود پایدار می شود و مشکلات متعددی برای فرد ایجاد میکند .

۲- ارتباط وسواس با هوش : تحقیقات نشان میدهد که وسواس بیشتر در افرادی که از نظر هوش در سطح متوسط و بالاتر از متوسط  هستند پدید می آید و در افرادی که از نظر هوشی ضعبف و یا کمتر از متوسط باشد بندرت پدید می آید .

۳- ارتباط وسواس به اعتقادات : وسواس به اعتقادات  ارتباط مستقیم دارد به گونه ای که در بعضی افراد که اعتقادات محکم و قوی دارند کمتر بروز می کند .

۴- وسواس و اعتیاد : آمارها نشان می دهد که وسواس در معتادان به مراتب بیشتر است .

علت های وسواس

بیماری وسواس علت های مختلفی دارد که میتوان به این موارد اشاره کرد .

۱- وراثت : همانند هر بیماری دیگر وراثت نقش موثری در بوجود آمدن وسواس دارد .

۲- تعغیرات جسمی و بدنی : همانطور که گفته شد تعغیرات جسمی بخصوص در آستانه رسیدن به سن بلوغ  شخص را مستعد این بیماری میکند حال در این میان اگر عوامل دیگری هم در کار باشند شخص را برای وسواسی شدن آماده می کند .

۳-عوامل خانوادگی و اجتماعی: تربیت خانوادگی و عوامل نامطلوب و نا امن در جامعه (کشور محیط تحصیل و…) می تواند با ایجاد تنش و اضطراب و درگیری های دائمی زمینه وسواس را در افراد ایجاد کند  .
۳-۱) تربیت در خانواده های مقرراتی : بسیاری که درخانواده های پر از استرس و یا خانواده های مقرراتی که اطفال خود را با مقررات سفت و سخت بار می آورند(خانه را پادگان می کنند) زمینه وسواس را فراهم می کنند.
۳-۲) تحقیر کودکان : کسانیکه در کودکی مرتب تحقیر میشوندو به انها گفته میشود تو بیعرضه هستی و بدرد هیچ کاری نمی خوری و… نا خود آگاه به سوی وسواس کشیده می شوند .
۳-۳) خانواده های پر از استرس : کودکی که در خانواده ای بزرگ شده که دائم عرضه کشمکش و جدال های زناشوئی بوده  و ازنظر روانی همیشه احساس نا امنی می کرده بعدها مستعد ابتلا به وسواس میشود .
۳-۴)جامعه پر اضطراب: افرادی که در جوامع پر از اضطراب و بحران زده (جنگ و بحران های سیاسی) بزرگ می شوند ازنظر روانی آسیب پذیر تر می شوند و درصدشیوع وسواس و سایر بیماری های روانی بالا می رود .
۳-۵) مدرسه و مربیان سخت گیر : مربیان سخت گیر  که هیچ انعطافی نشان نمیدهند و به بخاطر پیشرفت تحصیلی ( و یا در ورزش و… ) زیاد سخت گیری می کنند هم در بروزاین رفتارها مقصرند .
۳-۶)خانواده وسواسی : کسانی که درخانواده وسواسی بزرگ می شوند هم می توانند این خصلت را از بزرگتر ها یادبگیرند .  
۳-۷)سایر عوامل خانوادگی و محیطی:به طور کلی بزرگ شدن کودکان در محیطی غیر عاطفی و سرشار ازتنش و درگیری (خواه در جامعه و یا در خانواده ) میتواند سبب ابتلا افراد به انواع بیماری های روانی از افسردگی تا ترسهای واهی تا انواع مختلف وسواس شود .   

۴- کمبود سروتونین : یکی ازموادی که نقش مهمی در بیماریهای روانی دارد کمبود ماده ای به نام سروتونین است برای اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله ای که در مورد سروتونین نوشتیم مراجعه کنید .

تاثیرات وسواس بر روی شخص

وسواسی بودن از نشانه های اختلال شخصیت می باشد و ازفرد یک شخصیت منفی می سازد رفتارهای شخص وسواسی بخصوص وقتی در رابطه با اطرافیان و مهمانان و مردم دیگر باشدموجی از تنفر ایجاد میکند و همه را ازاو دور می کند همچنین مشکلات اساسی در روابط خانوادگی و در محل تحصیل و در محل کار می شود .
شدنت وسواس بعضی به حدی است که با هیچکس دست نمی دهند غذای هیچکس را نمی خورند به کسی اجازه نمی دهند به وسائلشان دست بزند و اگر دست زد بارها شستشو میدهند و… طبیعی است که این رفتارها  در نزد دیگران چه حسی از نفرت ایجاد میکندو چگونه از شخصی که می تواند محترم باشد یک چهره نفرت انگیز می سازد .

به طور خلاصه میتوان این تاصیرات را هم اضافه کرد :
۱-  اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر؛ زیرا بازیابی زمان از دست رفته امکان ندارد.
۲-  عدم توانایی در تمرکز حواس و ایجاد حواس پرتی؛
۳-  بازماندن از کارهای اصلی (از جمله تحصیل علم و مطالعه و درس خواندن و به دنبال آن افت تحصیلی)؛ ۴-  خسته شدن ذهن و بی حوصله شدن فرد برای فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی و تحصیلی

   کودکان جنگ

  اثر تنبیه بدنی

 

 

کودکان و مشاجرات خانوادگی

 

 

 

 

 

 

 

همه گیری وسواس در جهان

این بیماری در همه جای جهان کمابیش وجود دارد ولی در کشورهای پیشرفته و در بین جوامع مترقی کمتر و در کشورهای عقب مانده بیشتر دیده می شود حدود ۱۰۰ میلون نفر ازمردم دنیابه وسواس دچارند ولی این نسب بین کشورهای مختلف دنیا تفاوت دارد .

 

 

 

 

 

 

 

آمار وسواس در جهان

راهنما در ۱۰۰۰ نفر

 

 

 

 

درمان وسواس

براى درمان مى ‏توان از راه و رسم ‏ها و وسایل و ابزارى استفاده كرد كه یكى از آنها تغییر محیطى است كه بیمار در آن زندگى مى‏كند.

۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یك آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یك منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است كه اولیاى بیمار مى ‏توانند به آن اقدام كنند.

۲- تغییر شرایط زندگى : از شیوه‏هاى درمان این است كه زندگى بیمار را به محیطى دیگر بكشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى كشاند كه در آن مسئله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسی هاى تجربى نشان مى ‏دهند كه در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل كار و زندگى، بهبود كامل حاصل مى‏شود.

۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى : تطهیرهاى مكرر و دوباره‏كارى‏ها بدان خاطر است كه بیمار وقت و فرصت كافى براى انجام آن در خود احساس مى‏ كند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امكان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یكى پس از دیگرى او را وادار خواهد كرد كه نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

۴- زندگى در جمع : فرد وسواسى را باید از گوشه ‏گیرى و تنهایى بیرون كشید. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این حالت‏ باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى كه در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افرا كمرو مؤثر است.

۵-  شیوه‏هاى اخلاقى :  رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین كه هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏ شود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى كسانى كه محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏ تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد كه «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى ‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با كنایه به او تفهیم كرد كه عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا كرد كه مى ‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بى معنى است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

۶-  تنگ كردن وقت : بیش از این هم گفته ‏ایم كه گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است كه بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ ببیند و براى درمان ضرورى است كه در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ كنند. در چنین مواردى لازم است ‏با استفاده از فنون و شیوه‏هایى او را به كارى مشغول دارید و به امر و وظیفه‏ اى وادار نمایید تا حدى كه وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم كردن عمل و وظیفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏ سریعاً انجام دهد. تكرار و مداومت در چنین برنامه‏ اى در مواردى مى‏تواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد.

۷- زیر پا گذاردن موضوع وسواس : در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز این كه به او القا كنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى كه او آن را نجس مى‏ داند و یا با دست و بدنى كه او تطهیر نكرده مى‏ شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان كارى را كه از آن مى‏ ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است كه در مى ‏یابد هیچ واقعه ‏اى اتفاق نمى‏ افتد.

 شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس

۱- روان پزشكى : اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است كه در این زمینه اقدام كند. كسى كه تعلیمات تخصصى و تحصیلى ‏اش در روان پزشكى او به او اجازه مى‏ دهد كه براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینكه در زمینه ریشه‏یابى‏ها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏ خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز كنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را که براى درمان لازم مى ‏بینند به كار گیرند.

گاهى لازم است كه بیماران را در مؤسسات روان ‏پزشكى یا در بیمارستان‏ها به طرق روانكاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است؛ به ویژه كه شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

۲-  روان درمانى : این هم نوعى درمان است كه توسط روانكاو یا روان شناس صورت مى‏ گیرد و آن یك همكارى آزاد بین بیمار و درمان كننده مبتنى بر اعمال متقابل است كه براساس روابطى نسبتاً طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏ رود. درمان اختلال به‏ صورت مكالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى كه قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى ‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممكن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است كه براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یك تحول درونى فراهم شود.

اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به این جنبه‏ ها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:

۲-۱) اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاكم بر جنبه ‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشاركت ها در امور،… است.

۲-۲) ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، كمك كردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود كردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… است.

۳-۳) روانكاوى و روان درمانى: كه در آن تلاشى براى ریشه ‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و… است.

برای مطالعه سایر مقاله های روانشناسی اینجا  را کلیک کنید .

برای مطالعه مقاله های نجومی روی شکل زیر کلیک کنید

برای دیدن زیباترین آلبوم هایی طبیعت روی شکل زیر کلیک کنید

برای آموزش کامل و حرفه ای گوگل مپ روی شکل زیر کلیک کنید 

همه جیز در مورد گوگل مپ

۱) هر گونه اظهار نظر را در فرم اظهار نظر کاربران وارد کنید .
۲) نظرات بعد از تایید مدیریت نشان داده می شود .
۳) با انتقادات و پیشنهادات سازنده خود ما را هرچه بیشتر  همراهی کنید . مدیریت از انتقادات و پیشنهادات سازنده شما استقبال میکند .

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.